جدول جو
جدول جو

معنی روغن کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

روغن کشیدن
(تَ / تُو خوا / خا تَ)
به دست آوردن روغن از دوغ یا ماست یا کره یا پیه و چربی حیوان یا نبات و دانه. (از یادداشت مؤلف) :
دوغم ای دوست در آنین تو می خواهم ریخت
تا کشم روغن از آن دوغ همی جنبانم.
طیان.
روغن کشد ز دانۀ دلها هزار بار
این خال نیلگون که به کنج دهان تست.
بابافغانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَنْوْ)
بیرون کشیدن. بدرآوردن. استخراج:
آنکو ز سنگ خارا آهن برون کشد
نسکی ز کف ّ او نتواند برون کشید.
منجیک.
سر مایه کرد آهن آبگون
کز آن سنگ خارا کشیدش برون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ دَ)
سفره گستردن. سفره پهن کردن:
بخلق و فریبش گریبان کشید
بخانه درآوردش و خوان کشید.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خون از موضعی خارج کردن، اشک خونین از غم ریختن:
سیاووش لشکر بجیحون کشید
بمژگان همی از جگر خون کشید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا